حفرميله : بعداز تعيين ومشخص شدن عمق چاه هاو محل مظهر حفر اولين ميله براي اتصال به مادر چاه شروع مي شود ، معمولاً پس از پايان حفر اولين چاه حفاري كار يا راهروی قنات براي اتصال چاهها به يكديگر نيز آغاز مي شود ، در اين موارد گاه براي سرعت عمل همزمان چند « چرخ » يا «گروه مقني » هر يك در بخشي شروع به كار مي كنند ، مثلا يك چرخ به اصطلاح شيب رو است يعني درتره كار از مادر چاه به سمت مظهر شروع به حفر راهرو مي كند ، گروه دوم بالا رو است كه از خشكه كار يعني چاه دوم شروع به حفر كرده بسمت گروه اول به پيش مي رود .
حفرراهرو:
الف - براي حفر راهرو نيز اول بايد راسي ببينند ، يعني جهت حركت خود در يك خط مستقيم رامشخص كنند البته امروزه براي چنين عملي از قطب نما استفاده مي شود ، اما در قديم از روشهاي زيراستفاده مي كردند
راسي ديدن: براي اينكه دو گروه بالا رو و شيب رو به هم برسند ، از روش هاي زير استفاده مي كردند :
1-دو نخ به طول برابر با عمق چاه به فاصله دو وجب به چوب يا تخته اي بسته و سنگ ياشاقولي به آن مي آويختند . و آن را در دهانه ی چاه "ليسو" قرار مي دادند ، در دهانه ی چاه دوم نيز يك چنين وسيله اي مي گذاشتند بعد براي هرچاه يك نفر در بالا و يك نفر در پایين چاه مي نشست ، اول نفراتي كه دربالا بودند چوب ها را از دهانه چاه برداشته تامقابل چشم خود بالا مي آوردند هر دو سعي مي كردند نخ هاي دو سر چوب خود را با نخ نفر مقابل منطبق سازند به گونه اي كه دو نخ را يكي ببينند ، در اين حال به نفراتي كه در ته چاه بودند علامت مي دادند كه نوبت آن هاست تا مرحله ی بعدي كار را انجام دهند و آن ها پس از اندكي تأمل و پس از آنكه نخ ها آرام و بي حركت شدند با نوك كلنگ در محاذات نخ روي ديواره ی چاه خطي مي كشيدند و استاد از همان جا شروع به كندن راهرو مي كرد ، در ادامه ی كار هرچند روز يك بار "راستي" را باشيوه هاي زير كنترل مي كردند تا از مسيرخود منحرف نشوند
1- وقتي 3تا4 متر از راهرو كنده شد استاد تاقچه ی كوچكي را در جداره ی كار (راهرو) حفر مي كرد و شمع روشني را در داخل آن مي گذاشت ،به محل چاه برمي گشت و پشت همان نخ ها مي نشست ، اگرشعله ی شمع را با نخ در يك خط مي ديد ، به اين معني بود كه درمسير درست پيش روي مي كنند در غير اين صورت شروع به اصلاح مسير مي كرد .
2- گل بند نيز دایم مسير را كنترل مي كرد ، او از روي تجربه اي كه طي سال ها كار با استاد كسب كرده بود با نگاه كردن به ديواره ی كار و از سايه اي كه شعله ی چراغ ايجاد مي كرد كجي كار را در مي يافت و به استاد تذكر مي داد ، اين تذكر البته ادبيات خاصي داشت ، مثلا اگركجي درديواره ی راست بود به استاد مي گفت دست راست نم شده و استاد مسير خود را به سمت چپ اصلاح مي كرد .
3- وقتي دو نيروي بالا رو و شيب رو به هم نزديك مي شدند براي اين كه بفهمند به هم خواهند رسيد يا نه با ته ی كلنگ به بدنه ی كار مي زدند نفر مقابل با شنيدن صداي ضربه و حركتي كه در گل يا خاك راهرو ايجاد مي شد و به اصطلاح گل نفس مي زد در مي يافت كه جهت حركت درست است يا نه
ب- براي كندن كار كف را حتما بايد شيب بدهند تا رخت ( REXT) آن بيفتد وقتي چاه ها به هم متصل و آب جاري شد ، يك نفر همراه با آب حركت مي كند ، هرجا آب با مانعي برخورد كرد آن را با نوك كلنگ برطرف مي كند تاسطح ياكف راهرو يك نواخت و باشيب مناسب باشد .
ج- راهرو يا كار را معمولاً در دو اندازه مي كنند
1-گردن شكن :كه براي عبور بايد سر خم كرد .
2- بلند:كه در اندازه ی قامت انسان است .
و البته نوع اول به دليل صرفه اقتصادي رايج تر است .
د-پشته:حد فاصل دوحلقه چاه پشته نام دارد ، اين فاصله با عمق چاه رابطه مستقيم دارد ، درچاههي اول كه عمق زيادتر است فاصله پشته ها نيززيادتراست ، ولي درعمق كم فاصله ها را نزديكتر مي كنند تا گل با سرعت بيشتري تخليه شود .عرفافاصله هرپشته 50تا60متراست .
نظرات شما عزیزان: